البته این فرمول خالص است. دو مرد - یکی سفید و دیگری سیاه پوست - از پس زمینه های متضاد قطبی با شخصیت های بسیار متضاد تحت شرایط غیرعادی دور هم جمع می شوند. آنها از یکدیگر می آموزند، یکدیگر را برای بهتر شدن تغییر می دهند و متوجه می شوند که - حدس بزنید چیست؟ - بالاخره آنها چندان متفاوت نیستند.
برای تماشای این فیلم خارجی به
در کنار
اما لعنت به اگر تقریباً در تمام مدت زمان دو ساعت به اضافه خود به زیبایی کار نکند. <<کتاب سبز>> نوعی فیلم سازی قدیمی است که استودیوهای بزرگ دیگر ارائه نمی دهند. براق و پرزرق و برق است، در امتداد سطح مسائل عمیقاً احساسی و پیچیده می چرخد در حالی که به اندازه کافی در آنها فرو می رود تا طعم واقعی را به ما بچشاند.
و لذت آن تقریباً به طور کامل ناشی از نقش آفرینی ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی عالی است. هر دو بازیگر نقش خود را با دقت و رقت آغشته می کنند. آنها به طور جداگانه در انواع آشنای خود تفاوت های ظریفی پیدا می کنند و یک شیمی روحی را با یکدیگر به اشتراک می گذارند. تماشای آن ها از ابتدا تا انتها با هم لذت بخش است، حتی اگر از ابتدا می توانید دقیقاً بفهمید که تا پایان لحظات مشخصی بین آنها چگونه خواهد بود.
فیلم های کشور های مختلف از جمله
ممکن است تعجب کنید که بدانید این قطعه معمولی از فیلم سازی باکلاس و الهام بخش از کارگردان و همکار نویسنده، پیتر فارلی، یک استاندارد قدیمی کمدی کمدی در کنار برادرش، بابی، می آید. این یک فرصت نادر برای او برای کارگردانی انفرادی است و ممکن است به نظر یک جدایی بیاید. اما کمدی بولینگ <<کینگ پین>> که به طور غم انگیزی مورد توجه قرار نگرفته است، دارای تعدادی از مضامین متضاد در سفر جاده ای و همچنین امکان دوستی غیرمنتظره است. شیرینی زیربنایی - و نیاز به شایسته بودن برای دیگران - اغلب در زیر هنجارها و مایعات بدن وجود دارد که برای چندین دهه نان و کره برادران بوده است. و این مطمئناً در قلب "کتاب سبز" قرار دارد.
در یک تلنگر نژادپرستانه از <<رانندگی خانم دیزی>>، تقریباً 30 سال پس از آن که آن فیلم تعداد انگشت شماری از اسکار از جمله بهترین فیلم را به دست آورد، <<کتاب سبز>> مرد سفیدپوستی را نشان می دهد که به عنوان راننده و پیشخدمت، و عضله و مشکل همه جانبه خدمت می کند. حل کننده - به یک مرد سیاه پوست. (این بدان معنا نیست که فیلم کاملاً عاری از لحظات ناجی سفیدپوست است، اما نمونه هایی از نجات شخصیت علی مورتنسن را نیز ارائه می کند.) عنوان از راهنمای سفر رستوران ها و متل هایی است که سیاه پوستان اجازه داشتند در مناطق جدا شده رفت و آمد کنند. جنوب.
فیلم های
توانایی های آفتاب پرست مانند مورتنسن بار دیگر در اینجا به نمایش گذاشته می شود، زیرا او در نقش تونی واللونگا ناپدید می شود - یا <<تونی لیپ>>، همان طور که او در میان هموطنان ایتالیایی-آمریکایی خود در نیویورک شناخته شده است. (پسر تونی، نیک، فیلمنامه واضح و محبت آمیز را با فارلی و برایان هیز کوری نوشته است.) یک مرد بی پروا و دوست داشتنی با اشتهای زیاد و وفاداری حتی بیشتر به همسرش (لیندا کاردلینی دوست داشتنی) و دو جوان. پسران، تونی از ماندن در همان بخش برانکس که همیشه در آن زندگی می کرد، راضی است. یک سیگار همیشه حاضر از دهانش آویزان می شود و او زبان انگلیسی را به هم می زند. او که در کلوپ شبانه کوپاکابانا به عنوان یک جسارت باز کار می کند و این جا و آنجا برای پول نقد بیشتر قمار می کند، به اندازه ای در اطراف اوباش باقی می ماند تا خود را از خطر واقعی دور نگه دارد. (در لحظات اولیه که نشان دهنده احساس درست و نادرست اوست، ترجیح می دهد ساعتش را گرو بگذارد تا قبل از کریسمس زندگی خود را تامین کند تا اینکه برای پولی آسان برای بعضی از بچه ها کار کند.)
تماشای
اما پس از آن، امکان استخدام پیش می آید که به او امکان می دهد ثبات مالی واقعی را برای خانواده خود فراهم کند، حتی اگر چند ماه او را از آنها دور کند. دکتر دان شرلی از علی، یک پیانیست در سطح جهانی، به کسی نیاز دارد که او را در یک تور در شهرهای سراسر ساحل شرقی و جنوب رانندگی کند، جایی که او هم در سالن های کنسرت و هم در خانه های شخصی اجرا خواهد کرد. شرلی - یا همان طور که تونی او را "دکتر" می نامد - همه چیزهایی است که تونی نیست: تحصیل کرده، پیچیده، خوش بیان، دقیق. و مشکی. تونی ممکن است پسر خوبی باشد، اما او ایده های قدیمی و نادرست درباره آمریکایی های آفریقایی تبار دارد و بیش از نوعی نژادپرستی علیه آنها است، همانطور که واکنش اولیه او به چند لوله کشی که در خانه اش کار می کردند نشان می دهد. واضح است که همه چیز در شرف تغییر است.
علی ظرافتی را برای نقش به ارمغان می آورد اما آسیب پذیری متحرکی را نیز به همراه دارد. وقتی برای اولین بار او را در آپارتمان تزئین شده اش بالای کارنگی هال می بینیم، جایی که لباس و جواهرات به تن دارد و به معنای واقعی کلمه روی تختی بالای تونی نشسته است تا برای این کار با او مصاحبه کند، به راحتی می توان حدس زد که او به سادگی فرومایه و بداخلاق خواهد بود. اما داک سایه ها و پیچیدگی ها را با پیشرفت سفر آشکار می کند و به عذاب درونی اش اشاره می کند که او را به ساختن یک پوسته بیرونی تصفیه شده سوق داده است.
لذت اصلی <<کتاب سبز>> از تماشای شوخی های تونی و داک ناشی می شود که از شهری به شهر دیگر می آیند - گفت وگوهای کوچک، آشنایی با یکدیگر و به هم ریختن اعصاب یکدیگر. نظرات متمایز آنها در مورد مرغ سرخ شده و ریچارد کوچک، برای مثال، کلیشه های سنتی را به چالش می کشد. اغلب اوقات، دوستی رو به رشد آنها دقیقاً همانطور که انتظار دارید انجام می شود. وقتی همسر تونی از او می خواهد که نامه هایش را از جاده بنویسد، و او از خجالت ناراحت می شود، می دانید که دکتر به او کمک می کند تا پیام های شیوا و عاشقانه بفرستد تا او را بفرستد.
اما صحنه های دیگر شگفتی هایی را در جزئیات اجرای آنها ارائه می دهد. این امر به ویژه در اجراهای قدرتمند پیانو صادق است (که با کمک یک بدن دوبل به دست می آید، اگرچه رفتار برازنده علی قانع کننده است). آن ها نشان دهنده دگرگونی هایی هستند که بین دو مرد اتفاق می افتد، اگر بهتر از دیالوگ آنها نباشد، به ویژه در آخرین نمایش سفر، جایی که بسیاری از ایده های فیلم درباره نژاد و هویت به شکل شاد و رضایت بخشی در هم می پیچد. در واقع ممکن است در پایان متوجه شوید که کمی خفه می شوید، حتی اگر قبلاً بارها در این سفر بوده اید.
فیلم ,های ,یک ,کند ,تونی ,نیز ,او را ,می کند ,می دهد ,را به ,که او
درباره این سایت